نویسنده: محمد امین صادقی ارزگانی





 
سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
حقیقت انسان، روح مجرد او است و بدن در تمام مراحل، تابع روح است و روح به دلیل مجرد بودن، از وصف تذکیر و تأنیث (مرد و زن بودن) منزّه می‌باشد؛ به همین جهت هیچ کمالی از کمالات وجودی انسان مشروط به مذکر بودن نیست پس کمال حقیقی که عبارت است از مقام شامخ ولایت، برای مرد و زن قابل دستیابی است. (1) به همین دلیل تمام فضایلی که در محور ولایت، برای سایر معصومین (علیهم‌السلام) مطرح است، برای حضرت فاطمه نیز وجود دارد. امام خمینی در این باره می‌فرماید:
"فاطمه زهرا سلام الله علیها... زنی که افتخار خاندان وحی [است] و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می‌درخشد؛ زنی که فضایل او همطراز فضایل بی‌نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت بود؛ زنی که هرکسی با هر بینش، درباره او گفتاری دارد و از عهده‌ی ستایش او بر نیامده - که احادیثی که از خاندان وحی رسیده به اندازه‌ی فهم مستمعان بوده - و دریا را در کوزه‌ای نتوان گنجاند و دیگران هرچه گفته‌اند، به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه‌ی مرتبت او. (2)"
مسأله همطرازی فضایل پیامبر اکرم به این دلیل است که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) جلوه‌ای از وجود پیامبر اکرم است؛ پس کمالات و فضایلی که خداوند اولاً و بالاصاله به ساحت قدسی مقام ختمی مرتبت افاضه کرده، ثانیاً و بالتبع نصیب فاطمه زهرا و سایر معصومین (علیهم‌السلام) شده است. در واقع پیامبر نسبت به اهل بیت او - به خصوص فاطمه زهرا - همانند نور و شعاع آن، یا مانند اصل و فرع است؛ لذا در روایات آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«فاطمة بَضعةٌ منّی»؛ (3) فاطمه پاره‌ای از وجود من است.
در روایتی دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«أنا شجرةٌ، و فاطمة فرعها»؛ (4) من درخت و فاطمه شاخه آن است.
بنابراین هر فضیلتی که برای حضرت زهرا و یا سایر اهل بیت (علیهم‌السلام) وجود دارد، در واقع جلوه‌ای از فضایل پیامبر است؛ وگرنه در قلمرو عالم امکان و نظام آفرینش، هیچ کسی همتا و همسان مقام ختمی مرتبت نیست و حتی در موطنی که نور اهل بیت (علیهم‌السلام) با نور آن حضرت متحد است نیز همطرازی و همتایی به مفهوم در عرض هم بودن نیست؛ زیرا در آن جا کثرتی نیست تا برابری و همتایی مطرح باشد. (5)
با توجه به این نکته، برای حضرت فاطمه زهرا فضایل فراوانی وجود دارد و در بسیاری از این فضایل می‌توان همطرازی آن حضرت را با سایر معصومین (علیهم‌السلام) طرح و تبیین کرد؛ در این جا تنها به دو فضیلت که ریشه‌ی عمیق و صریح قرآنی دارد اشاره می‌شود:
نخستین فضیلت، مسأله عصمت است؛ قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
(إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً)؛ (6) خداوند می‌خواهد آلودگی را تنها از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
بزرگان اهل تفسیر با توجه به دلایل متعدد و روایات متواتر معتقدند که این آیه در شأن پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‌السلام) نازل شده است. (7) در روایتی آمده است، روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در منزل امّ سلمه حضور داشت که جبرئیل نازل شد و آیه‌ی مبارکه‌ی «تطهیر» را بر حضرت خواند. سپس رسول خدا حسن، حسین، فاطمه و علی (علیهم‌السلام) را فراخواند و آن‌ها را در کنار خود زیر «کساء قرار داد و آن‌گاه عرض کرد:
«اللهمّ هؤلاء أهل بیتی؛ اللهم اذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً»؛ بار خدایا این‌ها اهل بیت من هستند؛ آنان را از هرگونه ناپاکی حفظ کن و پاکیزه بدار.
در روایتی دیگر آمده است: رسول خدا در منزل امّ سلمه بود و در حال استراحت جامه‌ای (کساء) بر خود کشیده بود؛ سپس فاطمه وارد شد، پیامبر فرمود: همسر و دو فرزندت حسن و حسین را نیز فراخوان. فاطمه رفت و علی و دو فرزندش را به همراه آورد. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودند آیه‌ی «تطهیر» نازل شد؛ آن‌گاه پیامبر، فاطمه و علی و حسن و حسین را زیر «کساء» قرار داد و دست از زیر آن برآورد و به سوی آسمان اشاره کرد و سه بار گفت:
«اللهم هؤلاء أهل بیتی و خاصّتی، فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً». (8)
از مجموع این‌گونه روایات و تفسیر آیه‌ی مبارکه به دست می‌آید که فاطمه زهرا در عصمت، با پیامبر و سایر معصومین همطراز است. همچنین رسول خدا فرمود:
«فاطمة بضعة منّی، یرضینی ما أرضاها و یسخطنی ما أسخطها»؛ (9) فاطمه پاره‌ی تن من است؛ هرچه او را راضی کند مرا راضی می‌کند، و هرچه او را ناخشنود سازد مرا ناخشنود می‌سازد.
این سخن پیامبر نیز دلیل روشنی بر عصمت و همطرازی فاطمه با پیامبر است؛ زیرا اگر ذره‌ای شائبه عدم عصمت در وجود فاطمه می‌بود، هرگز رضایت و رنجش او، سبب رضایت و رنجش رسول خدا نمی‌شد؛ بلکه او مستحق نتیجه‌ی عمل خود می‌بود. (10)
دومین فضیلت، جریان آیه‌ی مباهله است؛ خداوند در قرآن فرمود:
(فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ)؛ (11) هرکه در این باره پس از دانشی که تو را حاصل آمد، با تو محاجّه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم؛ پس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.
در ارتباط با این آیه به دو نکته باید اشاره شود:
نکته‌ی اول: در جریان مباهله، تنها پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‌السلام) حضور داشته‌اند. در این باره فقط به سخن آلوسی که از علمای بزرگ اهل سنّت است اشاره می‌شود:
"مسلم و ترمذی و غیر آن‌ها نقل کرده‌اند که وقتی آیه‌ی یاد شده نازل شد، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و دعا کرد «اللهم هؤلاء أهلی» و مشهور نزد محدثین آن است که دعای پیامبر درباره آن چهار تن بوده است و کسی که غیر این را بگوید خلاف جمهور ادعا کرده است. (12)"
نکته‌ی دوم: آیه‌ی مباهله از یک‌سو از بالاترین فضیلت‌ها را برای اهل بیت (علیهم‌السلام)، به خصوص حضرت زهرا (علیهاالسلام) ثابت می‌کند و از سوی دیگر نمودار همطرازی فاطمه (علیهاالسلام) با پیامبر و سایر معصومین است؛ زیرا از نحوه‌ی بیان آیه‌ی مباهله که می‌فرماید: (ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ) به دست می‌آید که در جریان مباهله، حضرت فاطمه با همسر و فرزندش، هم در اصل مدعا (این‌که حق با آنان است) و هم در دعوت به حق، با پیامبر اسلام شریک بوده‌اند؛ زیرا کلمه‌ی «الکاذبین» به صورت جمع آمده است و اگر طرف دعوا و دعوت تنها شخص پیامبر می‌بود، چنین تعبیری آورده نمی‌شد.
بنابراین گرچه نبوت و دریافت وحی تشریعی مختص به وجود حضرت ختمی مرتبت است، اما ولایت - که یکی از شئون آن، دعوت به حقایق الهی است - در اهل بیت آن حضرت از جمله فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز وجود دارد. به همین جهت فاطمه (علیهاالسلام) در جریان مباهله، شریک پیامبر محسوب می‌شود و این مسأله بهترین نمونه‌ی همطرازی فاطمه با سایر معصومین (علیهم‌السلام) است. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. پیرامون وحی و رهبری، ص 214.
2. صحیفه امام، ج 12، ص 274.
3. بحارالانوار، ج 43، ص 76، ح 63.
4. همان، ج 27، ص 103.
5. پیرامون وحی و رهبری، ص 211-212.
6. احزاب (33): 33.
7. المیزان، ج 16، ص 329.
8. ر.ک: همان، ص 336.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 39، ح 41.
10. همان.
11. آل عمران (3): 61.
12. روح المعانی، ج 2، ص 182.
13. المیزان، ج 3، ص 245-246؛ پیرامون وحی و رهبری، ص 223.

منبع مقاله:
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.